عسلام علیک یا علی ابن موسی الرضا ع میخواهم یکی از مسافرتهای خودم را که به پابوس آقا امام رضا رفتم برایتان نگارش کنم . چند سال قبل بدلم افتاد که پابوس آقا امام رضا برم ساعت هفت یا هفت ونیم به میدان راه آهن رفتم و با ترن عازم مشهد مقدس شدم صبح ساع هفت نیم رسیدم بعد از خوردن صبحانه پیش خود فکر کردم که اول برم هتلی برای اقامت چند شبه بگیرم تا نزدیکی های ظهر هر هتلی که رفتم جا نبود بالاخره گفتم پس برم حرم هم نماز را بخوانم و هم زیارت کنم راستی یادم رفت بگویم که وقتی وارد حرم شدم گفتم یا امام رضا من جا برای اقامت پیدا نکردم بعد وقتیکه خواستم بیایم بیرون حرم جلوی درب حرم یکی کسی را دیدم که قبلا یکدستگاه خودرو رنو بنامبرده فروخته بودم او مرا شناخت و بعد از احوال پرسی بمن گفت کجا میروی بایشان گفتم که زیارت و نمازم را خواندم دارم میروم آن شخص بمن گفت اگر موافق باشی بیا بامن بریم من هم نماز و زیارت کنم و باهم بیرون بیاییم قبول کردم نامبرده بعد از نماز و زیارت بمن گفت ناهار خوردی گفتم خیر گفت آیا ناهار امام رضا را میخوری گفتم البته صد البته گویا نامبرده با یکی از خدام های آنجا دوست بود یا کاری داشت که باتفاق نزد دوست ایشان که اطاقی داشت گویا مسئول قسمتی از حرم بود نمیدانم بالاخره جای شما خالی ناهار قرمه سبزی بود که باتفاق میل نمودیم و پس از خداحافظی به خیابان آمدیم دوستم بمن گفت کجا میخواهی بری گفتم صبح با ترن آمده ام هنوز موفق به پیدا کردن هتل و جایی برای اقامت پیدا نکرده ام آن دوست من را نزد یکی از همکاران خود برد و دوست ایشان هم چند تلفن به چند جا زد و بالاخره جایی برایم پیدا نمود که پس از خدا حافظی از آنها به هتل آمدم . حال شما متوجه شدید که قربونش برم امامرضا را که هم ناهارم را داد و هم جا برای استراحت.